.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
حدس بزن قاتل كيه؟
حدس بزن قاتل كيه؟

به خاطر داريم در دهه‌هاي 1950 و 1960 زماني كه آلفرد هيچكاك تصميم به ساختن فيلمي مي‌گرفت، از همان ابتدا و حتي چند ماه پيش از شروع فيلمبرداري با اعلام عنوان فيلم و اسامي بازيگران آن، نگاه‌ها به سوي او و فيلم تازه‌اش جلب مي‌شد.

در اين ميان نه‌تنها منتقدان و نويسندگان سينمايي كه تماشاگران عادي هم با كنجكاوي و اشتياق زياد، اخبار مربوط به فيلم مورد نظر را دنبال و با شور و شعف فراوان عكس‌هاي خود فيلم و همچنين پشت صحنه‌اش را تماشا مي‌كردند. چاپ و انتشار اين اخبار و تصاوير در مجله‌هاي سينمايي، حالت انتظار آميخته به هيجان ‌دلپذيري را به وجود مي‌آورد؛ انتظاري كه تا زمان نمايش آن فيلم ادامه مي‌يافت. پرسشي هم كه در تمام اين مدت ذهن علاقه‌مندان به سينما را به خودش مشغول مي‌كرد، اين بود كه اين دفعه استاد چگونه فيلمي ساخته و چه خوابي براي تماشاگران ديده؟

به يقين برخي منتقدان از اين حرف نگارنده اصلا خوششان نخواهد آمد؛ اما واقعيت اين است كه آثار هيچكاك و مجموعه‌هاي تلويزيوني فخيم‌زاده دست‌كم در اين مورد خاص شباهت نزديكي به يكديگر دارند. مجموعه‌هاي تلويزيوني فخيم‌زاده هم از همان ابتدا و از لحظه‌اي كه جلوي دوربين مي‌روند، توجه‌برانگيز مي‌شوند و اخبار مربوط به آنها از سوي تماشاگر ايراني با شوق و ذوق و كنجكاوي پيگيري مي‌شود، بخصوص برنامه آينده (آنونس)‌ مجموعه‌هاي او، انتظار دلچسبي را به وجود مي‌آورند؛ خصوصيتي كه در ميان مجموعه‌هاي تلويزيوني كم‌نظير است. اين تفاوت از 3 چيز سرچشمه مي‌گيرد؛ اول شخصيت خاص خود فخيم‌زاده، دوم سوژه ساخته‌هايش و سوم شيوه كاريش كه با بقيه فرق مي‌كند. در مجموعه‌هاي فخيم‌زاده، چيزهايي را مي‌بينيم كه نظير آنها در ساخته‌هاي بقيه كارگردان‌هاي ايراني يا اصلا ديده نمي‌شود يا خيلي كم است.

فخيم‌زاده كارگردان بافكري است و ذهنش پر است از تصورات و تخيلات جالب توجه؛ هم از نظر خصوصيت‌هاي فردي و ظاهري و هم از جهت درك و بينش حرفه‌اي آدمي است كه واقعا به حرفه‌اش (بازيگر ـ كارگردان)‌ احاطه دارد.

ساخته‌هاي او به شكل واضحي از مختصات سينمايي برخوردارند. فضاي موقعيت‌ها، تيپ‌ها، بازي‌ها، آرايش صحنه‌ها و جنب و جوشي كه در صحنه‌هاي مجموعه‌هايش جريان دارد... همه اينها مبتني بر اصول و قواعد سينمايي‌اند. فخيم‌زاده يك امتياز قابل توجه ديگر هم دارد؛ اين كه كارگرداني است با جيبي پر از تجربه. خودش هم بدش نمي‌آيد در ساخته‌هايش، آشكار يا در لفافه به اين موضوع اشاره‌اي بكند. به طور مثال در صحنه‌اي از همين ساختمان 85 در حالي كه وزنه‌اي را روي سينه‌اش بلند مي‌كند به رويا نونهالي (اختر)‌ مي‌گويد: «دود از كنده بلند ميشه...» اختر هم بلافاصله مي‌گويد: «اونم چه دودي!...» اگرچه سال‌هاست كه فخيم‌زاده به كار ساختن مجموعه‌هاي تلويزيوني مشغول است؛ اما به دليل دانش و سليقه سينمايي و تخيل تصويري قوي‌اش و نيز به خاطر استفاده متفاوتي كه از مديوم تلويزيون مي‌كند، همواره به عنوان يك سينماگر در ذهن‌ها جا افتاده است. خيلي‌ها و حتي برخي منتقدان او را سينماگر خطاب مي‌كنند.

وفاداري به قصه‌گويي


فخيم‌زاده وابسته و وفادار به سينماي قصه‌پرداز است، بنابراين از نگاه او، قصه و شيوه روايت آن در درجه اول اهميت قرار دارد و دقيقا به همين دليل سراغ‌ قصه‌هاي ساده و روشن مي‌رود و سعي مي‌كند آنها را بدون ابهام و پيچيدگي و به شيوه‌اي دلچسب روايت كند. ساخته‌هايش بي‌آن كه نازل و پيش پا افتاده باشند بشدت سرگرم كننده‌اند و طبعا خالي از مفاهيم فلسفي و نشانه‌هاي روشنفكري. به همين دليل بسياري از منتقدان كارهايش را نمي‌پسندند. واقعيتي كه خودش هم از آن باخبر است و اهميت چنداني به آن نمي‌دهد. هرچند در عمل و صحنه‌پردازي از كارگردان‌هايي مثل ترنس يانگ، گاي هميلتون و دان مدفورد پيروي مي‌كند اما شديدا تحت تاثير بيلي وايلدر و آلفرد هيچكاك است. نشانه‌هايي از اين تعلق‌خاطر و تاثيرپذيري را به وضوح در ساخته‌هايش و بخصوص در حس سوم ديده‌ايم. به طور مثال صحنه سقوط مامور پليس در كانال كولر (در مجموعه حس سوم)‌ يادآور سكانس ابتداي فيلم سرگيجه است يا آنجا كه نسرين مقانلو ناگهان رويش را برمي‌گرداند و به دوربين خيره مي‌شود، شباهت زيادي دارد به صحنه‌اي مشابه از فيلم سرگيجه با نماهايي مشابه از كيم نواك. همچنين در سريال بي‌صدا فرياد كن، صحنه فرار فخيم‌زاده از دست تبهكاران و پناه بردنش به يك آپارتمان مسكوني دقيقا از صحنه فرار كري گرانت و ورودش به محل فروش اشياي عتيقه در فيلم شمال از شمال غربي اقتباس شده بود. در مجموعه ساختمان 85 هم صحنه‌هايي را مي‌بينيم كه از جهت آرايش صحنه، فضاي موقعيت‌ها، حركات و جاگيري بازيگرها شباهت نزديكي دارند با صحنه‌هايي از فيلم‌هاي هيچكاك. مثل صحنه‌اي كه اختر (رويا نونهالي)‌ در خيابان و مترو و لاي پله‌هاي متحرك زني را تعقيب مي‌كند و... كه يادآور برخي صحنه‌هاي تعقيب و گريز فيلم‌هاي پرده پاره و شمال از شمال غربي و حتي پرندگان است. بخصوص موسيقي همراه اين صحنه خيلي شبيه است به موسيقي متن فيلم‌هاي هيچكاك كه حتما به سفارش خود فخيم‌زاده اين گونه تهيه و اجرا شده است. تصاوير پياپي و نزديكي كه در صحنه ياد شده از رويا نونهالي گرفته شده و محل قرار گرفتن دوربين در اين نماهاي عجيب ما را به ياد تصاوير مشابهي از تي پي هدرن در فيلم پرندگان، در سكانس حمله پرنده‌ها به مدرسه مي‌اندازد. از همه اينها گذشته پيداست كه فخيم‌زاده داستان مجموعه ساختمان 85 را با نگاهي به فيلم دردسر هري ساخته هيچكاك نوشته است. در آن فيلم هم با پيدا شدن يك جسد شخصيت‌هاي اصلي ماجرا به دردسر و زحمت مي‌افتادند و...

با اين همه و اگرچه اين شباهت‌ها نمي‌توانند اتفاقي باشند، اما چيزي از ارزش كار فخيم‌زاده كم نمي‌كنند و نظر منتقد را نسبت به شخصيت حرفه‌اي و شيوه كار او تغيير نمي‌دهند. اين كه فخيم‌زاده كارگردان باهوشي است با درك تصويري قوي و كارگرداني است كه ارزش و اعتبار تصوير و نحوه استفاده صحيح از آن را بخوبي مي‌شناسد. دقيقا مي‌داند موقعيت‌هاي حساس را ازكجا و چگونه شروع كند با چه آهنگي ادامه دهد و چطور به پايان برساند. خوب مي‌داند كه براي خلق يك موقعيت پرتعليق و پرتنش از چه عناصري و به چه اندازه و ميزان استفاده كند و چگونه آنها را كنار هم قرار دهد تا بتواند هيجان، دلهره و كشش لازم را به وجود آورد. همچنين مانند بسياري از فيلمسازان دهه‌هاي 1950 و 1960 و تا حدودي 1970 هاليوود، سعي مي‌كند ساخته‌هايش از كيفيت تصويري بالايي برخوردار و نيز سرشار از جاذبه‌هاي بصري باشند.

خلافكاري با سليقه كارگردان


ساختمان 85 هم مثل بقيه مجموعه‌هاي فخيم‌زاده مجموعه‌اي پليسي ـ جنايي است، البته از نوع حدس بزن قاتل كيه. هرچند در اين مجموعه مقتول هم ناشناس است و هويت معلوم و مشخصي ندارد! ساختمان 85 مجموعه شلوغ و پركاراكتري است كه از اين جهت ما را به ياد فيلم قطار سريع‌السير شرق ساخته سيدني لومت مي‌اندازد كه مبناي آن داستاني بود به قلم آگاتا كريستي. در اين مجموعه رد پاي خيلي از شخصيت‌هاي واقعي و خيالي عرصه پليسي ـ جنايي را مي‌شود يافت. از آگاتا كريستي و هيچكاك گرفته تا شرلوك هلمز و پوآرو و جاني دالر و... در كنار تعداد زيادي كاراكتر معمولي و اجباري كه حضورشان در قصه و داستاني اجتناب‌ناپذير است و نظيرشان را در هر مجموعه‌اي مي‌توان يافت، مجموعه ساختمان 85 چند شخصيت خاص و انتخابي هم دارد. بديهي است كه فخيم‌زاده هم مثل هر نويسنده و كارگردان مبتكر و بافكر هميشه تعدادي از اين نوع شخصيت‌ها را در ذهن و خيال خودش دارد و در انتظار فرصت مناسبي است تا آنها را وارد دنيايي كند كه به سليقه خودش براي آنها مي‌سازد. آنها را در مسير حوادثي قرار دهد كه خودش راست و ريست‌شان مي‌كند و آخر سر هم به ميل خودش سرنوشتي تلخ يا شيرين برايشان رقم بزند.

قدرت (فخيم‌زاده) از شخصيت‌هاي خاص مجموعه است. خلافكار كله‌شق و قلدري كه وضعيت ظاهري، ‌نوع رفتار و طرز حرف زدنش با بقيه فرق مي‌كند.

بعد هم آن مرد جواني كه براي پياده كردن نقشه‌اش لباس زنانه مي‌پوشد، كلاه‌گيس سرش مي‌گذارد و خودش را زن جا مي‌زند. اختر (رويا نونهالي) هم تا حدودي از شخصيت‌هاي خاص مجموعه به حساب مي‌آيد. شخصيت نسبتا جذابي كه بعضي وقت‌ها طرز حرف زدنش خيلي شبيه مي‌شود به طرز حرف زدن قدرت (فخيم‌زاده). خجندي هم مي‌توانست جزو شخصيت‌هاي خاص مجموعه باشد ـ صحنه ورودش به مجموعه، خونسردي، توداري و كم حرفي‌اش واقعا تماشاگر را عصبي مي‌كند. اما به دليل كم‌توجهي كارگردان خيلي زود خصوصيت‌هاي توجه‌برانگيزش را از دست مي‌دهد و تبديل به شخصيتي عادي و معمولي مي‌شود. از آنجا كه شخصيت‌هاي ياد شده به ذهنيت سينمايي فخيم‌زاده نزديكترند براي خلق و پرورش آنها وقت بيشتري گذاشته، با دقت و وسواس بيشتري روي آنها متمركز شده و به آنها پرداخته. او با قرار دادن اين شخصيت‌هاي خاص در وضعيت‌ها و موقعيت‌هاي كمياب و جالب توجه سعي كرده است قابليت‌هاي حرفه‌اي خودش را نشان دهد. پيدا كردن اسكلتي در ميان ديوار پاركينگ يك ساختمان مسكوني چندين طبقه باعث وحشت و نگراني ساكنان و آشكار شدن چهره واقعي تعدادي از آنها مي‌شود و...

پر واضح است كارگرداني كه سراغ چنين سوژه و داستاني مي‌رود سواي برخي مسائل حاشيه‌اي بايد روي چند نكته مهم بيشتر فكر و كار كند كه بعضي‌هايشان عبارتند از:

الف: نشان دادن وحشت تعدادي از ساكنان ساختمان پس از پيدا شدن جسد / ب : نشان دادن ناآرامي و نگراني آدم‌هايي كه ريگي در كفش دارند و... / ج: نشان دادن ميزان شك و ترديد بعضي‌ها نسبت به بعضي ديگر / د: نشان دادن نحوه برخورد پليس با حادثه و نيز با ساكنان ساختمان.

فخيم‌زاده در پرداختن به يكي دو مورد از موارد ياد شده به اندازه كافي موفق عمل كرده است. مثل نشان دادن وضعيت زوج جواني كه از حادثه پيش آمده سوءاستفاده مي‌كنند و به جواهرفروشي يكي از ساكنان ساختمان دستبرد مي‌زنند. در مواردي هم زياده‌روي‌هايي كرده كه نتيجه حاصله ساختگي و غيرواقعي شده است. مثل نحوه برخورد پليس با ماجرا و ساكنان ساختمان و متاسفانه نگاهش به يكي دو مورد هم سطحي و غيرحرفه‌اي است. مثل نشان دادن ترس و وحشت ناشي از پيدا شدن جسد و انتقال اين احساس به تماشاگر كه اين موضوع صرفا به صورت كلامي و در گفت‌وگوي ساكنان ساختمان مطرح شده است. در حالي كه برخي ساكنان از ترس و وحشت‌شان صحبت مي‌كنند ـ مثل همسر جواهرفروش كه اصرار دارد بايد خانه‌شان را بفروشند و بروند جاي ديگري ... يا مرد جواني كه مي‌خواهد همراه دختر كوچولويش ساختمان را ترك كند... ـ عملا چيزي از اين ترس و وحشت نمي‌بينيم. در حقيقت كارگردان يكي از بهترين فرصت‌ها را براي نشان دادن تخيل و مهارتش به آساني از دست داده است.

دود از كنده بلند مي‌شود


ساختمان 85 مجموعه يكدستي نيست. چند صحنه درخشان و ديدني دارد. تعدادي صحنه خوب و نسبتا خوب و چندين صحنه خام، ضعيف و بي‌خاصيت.

از صحنه‌هاي قابل‌توجه مجموعه صحنه‌اي است كه ليلا برخورداري پس از پيدا شدن جسد، در ساختمان گشتي مي‌زند و وارد بعضي از خانه‌ها مي‌شود تا سروگوشي آب دهد و... يا صحنه تعقيب و گريز اختر (رويا نونهالي) و زني كه به او بدهكار است. همچنين صحنه ديدار قدرت (فخيم‌زاده) و اختر (نونهالي) در حالي كه قدرت ورزش مي‌كند و وزنه بر مي‌دارد و... كه اين صحنه به خاطر آرايش صحنه و تصويرسازي و جمله‌هايي كه بين اين دو رد و بدل مي‌شود، خيلي دلچسب شده است.

از صحنه‌هاي خام و ضعيف سريال صحنه‌اي است كه بازپرس و همكارانش با يكديگر شوخي مي‌كنند آن هم در حضور زني از اقليت‌هاي مذهبي كه براي پيگيري پرونده قتل همسرش به اتفاق كودك خردسالش به اداره پليس آمده. در پايان همين صحنه بازپرس به همكارانش مي‌گويد: «عجب گندي زديم!...» كه در حقيقت بهترين توصيف براي صحنه ياد شده است.

همچنين صحنه‌اي كه چند دختر خانم جوان به ديدن نفيسه روشن مي‌روند تا با او عكس بيندازند و يا صحنه‌اي كه ساكنان ساختمان در پاركينگ جمع مي‌شوند تا صحبت‌هاي بازپرس را بشنوند.

تيتراژ هر اثر سينمايي يا تلويزيوني سواي اطلاعات به درد بخوري كه درباره عوامل سازنده همان اثر به تماشاگر مي‌دهد، در صورتي كه روي آن فكر شود و در ساختنش سليقه به كار رود، مي‌تواند از بخش‌هاي جذاب و ديدني و حتي تاثيرگذار اثر باشد و اشتياق تماشاگر را هم برانگيزد. مثال‌هاي سينمايي‌اش تيتراژ فيلم‌هاي: سرگيجه، خيابان داغ (walk on the wild side)، مرد بازو طلايي، معما و... .

تيتراژ مجموعه‌هاي فخيم‌زاده نه‌تنها در ميان مجموعه‌هاي تلويزيوني كه در مقايسه با تيتراژ فيلم‌هاي ايراني هم كارهاي بي‌نظيري‌اند. به خصوص موسيقي همراه اين تيتراژها واقعا شنيدني و به يادماندني‌اند، مثل موسيقي تيتراژ خواب و بيدار كه تم دلچسبي بود با مايه‌هاي لطيف شرقي. همچنين موسيقي تيتراژ حس سوم كه ساز اصلي‌اش آكاردئون بود. قطعه‌اي اشتياق برانگيز آن هم روي تصاويري درشت، شفاف و دلربا. موسيقي تيتراژ حس سوم يادآور موسيقي برخي فيلم‌هاي پر راز و رمز دهه‌هاي خيلي دور سينماي فرانسه بود.

بي‌ترديد بهترين موسيقي تيتراژ مجموعه‌هاي فخيم‌زاده مربوط است به سريال بي‌صدا فرياد كن. اقتباس استادانه‌اي از موسيقي فيلم‌هاي قديمي جيمز باند كه جان باري آنها را مي‌ساخت. قطعه‌اي محكم، قوي و تكان‌دهنده. البته منهاي آواي گروه كر كه بعضي وقت‌ها قاطي موسيقي مي‌شد. چراكه هاي و هوي گروه كر به درد فيلم‌ها و سريال‌هاي تاريخي مي‌خورد و نه مجموعه‌اي پليسي.

تيتراژ ساختمان 85 احتمالا در اجرا آن چيزي نشده كه پيش از آن در ذهن و خيال فخيم‌زاده بوده است. موسيقي تيتراژ خوب شروع مي‌شود اما در ادامه و همين‌كه وضعيت بهتري پيدا مي‌كند ناگهان صداي تار تكنواز همه چيز را خراب مي‌كند كه اين صداي تار نه با تصاوير تيتراژ تناسبي دارد و نه با جنس و فضاي سريال.

محمودرضا جغتايي / جام‌جم


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.091 seconds.